Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «زیسان»
2024-05-09@06:03:14 GMT

تعرض به دختر تتوکار ۱۵ ساله در خانه مجردی!

تاریخ انتشار: ۱۶ دی ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۴۶۲۵۲۹

تعرض به دختر تتوکار ۱۵ ساله در خانه مجردی!

خراسان نوشت: دختری ۱۵ ساله که در خانه دوستش مورد تعرض قرار گرفته است، داستان زندگی‌اش را بازگو کرد.

نمی‌دانستم در خانه مجردی یکی از دوستانم، دسیسه‌ای شوم برای من طراحی کرده اند به همین دلیل هم با اعتمادی که به دوست مطلقه‌ام داشتم، شبانه به خانه‌اش رفتم، اما ناگهان جوانی وارد آن خانه شد که...

دختر ۱۵ ساله در حالی که به شدت اشک می‌ریخت، ماجرای تلخی را برای مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد فاش کرد و گفت: یکی از دوستانم که از مدتی قبل از شوهرش طلاق گرفته است با من تماس گرفت و خواست تا برای انجام تتو (خالکوبی) به منزلش در منطقه پنجتن مشهد بروم چرا که من به کار خالکوبی و تتو مشغول هستم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

من هم که اعتماد زیادی به دوستم داشتم و از سوی دیگر می‌دانستم بعد از طلاق به صورت مجردی زندگی می‌کند، حدود ساعت ۲۱ به طرف منزل آن‌ها حرکت کردم.

خانواده ام درباره رفت و آمد‌های من به منزل دوستانم یا فعالیت‌های کاری در بیرون از منزل سخت گیری نمی‌کردند چرا که آن‌ها از یکدیگر طلاق گرفته‌اند و به همین دلیل هم با خیالی آسوده به منزل دوستم رفتم. با آن که دوست پسر «هاجر» هم آن جا بود و با یکدیگر قلیان می‌کشیدند، ولی من اهمیتی ندادم و مشغول «تتو» برای دوستم شدم چرا که آن‌ها قصد داشتند با یکدیگر ازدواج کنند.

خلاصه کار خالکوبی تا ساعت یک بامداد طول کشید و من تصمیم گرفتم شب را در منزل دوستم سپری کنم و صبح به خانه خودمان در منطقه قاسم آباد بروم. به همین دلیل، مشغول گفتگو شدیم تا این که سپیده صبح خوابمان برد، اما حدود ۳ ساعت بعد وقتی چشمانم را باز کردم با جوان دیگری در منزل روبه رو شدم که خودش را از دوستان نامزد «هاجر» معرفی می‌کرد.

او قصد داشت مرا آزار و اذیت کند، ولی وقتی مقاومت مرا دید با چاقو تهدیدم کرد. من هم با گریه التماس می‌کردم که به من کاری نداشته باشد، اما همه التماس‌هایم بی فایده بود و آن جوان مرا طعمه هوسرانی‌های خودش کرد. بعد از این ماجرا و در حالی که به شدت از ماندن در منزل مجردی دوست مطلقه‌ام پشیمان بودم، چاره‌ای جز شکایت قانونی ندیدم و به کلانتری آمدم، اما‌ای کاش ...

با توجه به اهمیت این ماجرای تلخ و آگاه سازی دختران جوان و نوجوان از آسیب‌های اجتماعی در جامعه، رسیدگی به این پرونده با صدور دستوری از سوی سرهنگ احمد زمانی (رئیس کلانتری قاسم آباد) به مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد تا جوان شیطان صفت نیز به مجازات قانونی برسد.

tags # اخبار حوادث

منبع: زیسان

کلیدواژه: اخبار حوادث

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت zisaan.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «زیسان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۴۶۲۵۲۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

این سَم را فقط با یک تلفن درب منزل تحویل بگیرید!

پدیده عجیب و البته نامطلوب‌ ارسال قلیان به خانه‌ها روزبه‌روز ‌بیشتر رونق می‌گیرد.

به گزارش مشرق، خوب می‌دانند چطور جلوی در و پیش از آنکه زنگ خانه مشتری را بزنند، جلز و ولز زغال را بلند کنند. در چپاندن قلیان توی باکس‌های موتورسیکلت‌شان هم مهارت دارند و می‌توانند قلیان‌های چند متری را صحیح و سالم به مقصد برسانند.

آنها دلیوری قلیان هستند؛ صاحب شغل نوپایی که بساط قلیان و دود و دم را به خانه‌های مشتریان می‌رساند تا اگر حال و حوصله رفتن به سفره‌خانه و قهوه‌خانه ندارند، در همان ایوان یا پذیرایی منزل‌شان بی‌زحمت و بی‌دردسر از قلیان‌های گرگرفته و آماده کام بگیرند.

برای ایلیا و همکارانش اهمیتی ندارد که خدمات آنها کوچک‌ترهای خانواده را هم با قل قل قلیان و بوی تنباکو آشنا می‌کند و بدون آنکه پای‌شان به تخت قهوه‌خانه برسد، در جمع‌های خانوادگی خود شاهد مزمزه حلقه‌های دود نارگیل و دارچین و هلو یخی خواهند بود. آنها دلیوری قلیان هستند و به سرعت برق و باد قلیان را با زغال روشن به مشتری می‌رسانند.

به گزارش همشهری، عمو داوود، بند و بساط قلیان و کاغذی را که آدرس توی آن نوشته شده، به او می‌دهد و دوباره مشغول رفع و رجوع مشتریان داخل قهوه خانه می‌شود. خیالش راحت است و می‌داند که ایلیا کارش را خوب بلد است. ایلیا به سمت موتورسیکلت یاماهای نونوارش می‌رود که حاشیه خیابان روبه‌روی قهوه‌خانه پارک کرده است.

در فلزی باکس جاداری را که روی ترک‌بند موتورسیکلتش نصب کرده، برداشته تا موقع حرکت با قلیان برخورد نکند. کف باکس هم پارچه کنف‌مانندی پهن کرده تا موقع لرزش و سکندری خوردن موتورسیکلت سر و تنه قلیان روی هم نلغزد. با احتیاط کوزه چوبی قلیان را وسط باکس می‌گذارد و شیلنگ یک‌بار مصرف و بطری آب را طوری در گوشه و کنارش جا می‌دهد که هر قدر از لابه‌لای خودروها و موتورسیکلت‌ها لایی بکشد، کوزه یک سانتی‌متر هم جابه‌جا نشود.

روی سری پر از تنباکو سرپوش گذاشته‌اند و سرپوش را هم با کاغذ آلومینیومی پوشانده تا تنباکوها بیرون نریزد، اما محض احتیاط علاوه بر پاکت تنباکوی دوسیب اضافه‌ای که مشتری سفارش داده، کمی هم تنباکوی باز و پرپر شده توی ظرف دربسته‌ای گذاشته تا اگر تنباکو از سری قلیان کمی سرریز کرده بود، آن را میزان کند. قوطی پر از زغال‌های خودسوز و فندک را هم که کنار شیلنگ می‌چپاند راه می‌افتد.

به سرخی زغال لیمو

کوچه‌پسکوچه‌های محل را مثل کف دستش می‌شناسد. آدرس مشتری هم دور نیست و برای تحویل سفارش فقط باید چند کوچه و خیابان فرعی را طی کند. مقابل مجتمعی آپارتمانی می‌ایستد. تند و فرز بدنه و سری و شیلنگ را روی کوزه چوبی سوار می‌کند، آب توی کوزه می‌ریزد و درحالی‌که زنگ طبقه چهارم را می‌زند، فندک گوشه باکس را روی قطعات مکعبی زغال‌های خودسوز می‌گیرد. تا مشتری خود را به حیاط برساند، زغال‌های خودسوز داغ و سرخ شده، توی ظرف استوانه‌ای منفذدارشان به جلز و ولز افتاده‌اند.

مشتری جوانکی ۲۰-۱۹ ساله است، ولی انگار قلیانی قهاری است و با نیم‌نگاهی به زغال‌ها چشم‌های کشیده‌اش تنگ و ابروهای قیطانی‌اش در هم فرو می‌رود: «من که به آقا داوود گفتم از زغال‌هایی بگذارد که توی منقل سرخ می‌کند.

از محل سفارش می‌دهم که زغال فوری مصرف نکنم دیگر.» جواب ایلیا در آستینش است: «داداش! تو وقتی زنگ می‌زنی غذا برات بیارن، توی ظرف چینی میارن!؟ ظرف‌شان یک‌بار مصرف است دیگر!» هنوز تاب ابروی جوانک باز نشده. ایلیا بسته تنباکوی اضافه را به طرف او می‌گیرد و می‌گوید: «برو کام بگیر می‌فهمی چی برایت آورده ام.

من زغال خام دست مشتری نمی‌دهم. خیالت راحت. آنها را از زغال‌های لیموی عمو داوود هم بهتر سرخ کردم.» انگار دورهمی‌شان خانوادگی است و هر بار که پنجره طبقه چهارم باز می‌شود، ۴-۳ پسربچه پرشروشور در قاب آن رخ نشان می‌دهند.

بگویید پیک موتوری قهوه‌خانه

عمو داوود سفارش کرده ایلیا از مشتریانی که بچه محل هستند کارت ملی و مدرک شناسایی نگیرد و هزینه سرویس قلیان را هم موقع پس گرفتن قلیان حساب کند.

محدوده‌ای هم که سرویس می‌دهند همان کوچه و خیابان‌های مرکز شهر و حوالی قهوه‌خانه است و اگر سفارش از شمال و جنوب شهر داشته باشند، باید از همکاران عمو داوود که در آن حوالی سرویس ارسال قلیان دارند، کمک بگیرند.

مشتری یک شبانه‌روز می‌تواند قلیان را پیش خود نگه دارد و ایلیا فردا ساعت ۱۲ برای پس گرفتن آن محمد، شاگرد افغانستانی قهوه‌خانه را می‌فرستد. محمد از ایلیا کم‌سن و سال‌تر است، ولی از چاق کردن قلیان نارگیل و دارچین و هلو یخی تا به دود آوردن قلیان‌های لایو و شب‌های مسکو را فوت آب است.

گاهی که مشتریان تعداد سرویس‌های قلیان بیشتری می‌خواهند عمو داوود، محمد را هم به مهمانی‌های آنها می‌فرستد تا در محل و فوری و گیراندن زغال و به دود آوردن قلیان را برای مشتریان انجام دهد، اما دلیوری قهوه‌خانه عمو داوود فقط ایلیاست که در مدت ۷-۶ ماهی که سرویس قلیان را به منزل مشتریان می‌رساند هیچ‌کس ناراضی نبوده است.

البته خدمات حضوری محمد ۱۰۰ هزار تومان به نرخ ۵۰۰ هزار تومانی سرویس دلیوری قلیان اضافه می‌کند. ایلیا شغلش را «پیک موتوری قهوه‌خانه» معرفی می‌کند و چندان به مذاقش خوش نمی‌آید که شغل او را با اصطلاحات دهان‌پرکنی مانند دلیوری بشناسند.

دیگر خبرها

  • دختر بچه ۱۰ ساله همبازی‌اش را به قتل رساند!
  • دختربچه ۱۰ ساله همبازی‌اش را سلاخی کرد
  • قتل هولناک دختر بچه ۱۰ ساله توسط همبازی‌اش!
  • دختربچه ۱۰ ساله همبازی‌اش را سلاخی کرد | کشف فیلم‌های خشن و جنایی در موبایل دختربچه قاتل
  • دختر بچه ۱۰ ساله همبازی‌اش را در مسعودیه به قتل رساند!
  • مفقود شدن دختر جوان در جنگل دشت شاد میامی/ دستور استاندار سمنان برای جست‌وجوی دقیق
  • این سَم را فقط با یک تلفن درب منزل تحویل بگیرید!
  • پشیمانی پدری که دختر ۲۱ ساله‌اش را سلاخی کرد
  • قتل فجیع در خانه مجردی با ادعای مسائل اخلاقی و زشت!
  • فرار زن جوان از دست مرد شیطان‌صفت | مرا به بیابان‌های اطراف شهر کشاند و...